تاريخ انتشار:
شنبه 9 شهريور 1398 - 10:34
معرفی کتاباخلاق در عصر مدرن
مساله اخلاق، همواره یكی از مباحث مهم و بحثانگیز در حوزه فلسفه و در طول تاریخ آن بوده و از دیدگاههای متعدد طرح شده است. این مبحث امروزه با توجه به مباحث دیگری چون سیاست، مدیریت، صنعت و تكنولوژی و غیر از آنها، گسترش و بسط قابل توجهی یافته و از دیدگاههای متعددی طرح و تبیین میشود. در همین راستا، كتابی با عنوان اخلاق در عصر مدرن، به همت دكتر رضا داوری اردكانی نوشته شده است.
اخلاق و فلسفه آن، نسبی و مطلق بودن آن همیشه دغدغه ذهن بشر بوده است و متفکران این حوزه را سخت به خود مشغول داشته است. قلم ها فرسوده اند و کاغذه ها سیاه کرده اند، اخلاق و پایبندی به ارزش های اخلاقی در هر جامعه ای ستوده است و در هر عصری اهمیت خود را همچنان حفظ کرده است.
اخلاق بشر همزاد اوست، آدمیان در مرحلهای از تاریخ پدیداری خود رفته رفته برخی چیزها را ارزشمند تصور کردند. تفکر ابتدایی انسان به این صورت وارد مرحله مفهوم سازی شد و مفهوم سازی موجب پدیدار شدن مفهوم خوبی یا خیر در ذهن انسان گشت و این شروع تفکر اخلاقی انسان بود.[مبانی فلسفه اخلاق، رابرت ال. هولمز، ص 26 ] این تفکر در برهه های حیات بشر همراه با رشد او در زمینه های متعدد همواره متحول شده است تا به زمان ما رسیده است.
اما اخلاق در عصر ما چگونه است؟
در این زمینه کتابی به قلم رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم در پانزده فصل و 283 صفحه منتشر شده است. با نام " اخلاق در عصر مدرن" که در واقع این نام را ناشر این اثر بر آن نهاده است.
مقدمه نسبتا طولانی کتاب، چشماندازهای مۆلف را آشکار میکند، که بیان یا شاید درددلی است در چگونگی مواجهه جامعه فکری ما با مباحث اخلاقی. این رویکرد مۆلف گاه با نقدهایی همراه شده است؛ نقدهایی که بیشتر متوجه فرهنگ غربی هستند و گاه اشاراتی دارند به جانب فرهنگ خودمان.
در مقدمه این کتاب پرسش هایی مطرح می شود بدین شرح : «شاید هرگز در هیچجا این همه که اکنون در همهجا و از جمله در ایران درباره اخلاق میگویند و مینویسند، نگفته و ننوشته باشند. تعداد کتابها و مقالاتی که در بیست سال اخیر در باب اخلاق و علم، اخلاق و دین، اخلاق و سیاست، اخلاق حرفهای و حتی اخلاق پژوهش نوشته شده است، شاید از عدد مجموعه کتابهای اخلاقی در طی تاریخ بیشتر باشد. چه شده است و چه نیازی پژوهندگان و نویسندگان را برانگیخته است که به اخلاق رو کنند؟ آیا علاقه و تعلق خاطر به اخلاق بیشتر شده است. یعنی آیا این توجه را باید نشانه پیشرفت و کمال اخلاقی دانست؟»
نویسنده در بخش دیگری از مقدمه آورده است: «درست است که اخلاق هرگز هیچجا جانشین حقوق و فقه نشده است، اما باید قرابت یا نسبتی میان این سه وجود داشته باشد که کسی بتواند فکر کند که اینها میتوانند جای یکدیگر را بگیرند. این نزدیکی کجاست و در چبست؟ جایی که اخلاق و حقوق و دین به هم میرسند کجاست؟ اینجا جایی است که مردمان در آن احساس تعلق و تسلیم میکنند، گویی آدمیان از جایی به کاری و راهی دعوت میشوند و وظایفی به عهده آنان گذاشته میشود و از امور و اعمالی بازداشته میشوند و این دعوت در دین الهی (و نه طبیعی) از جانب خدا و توسط وحی است و در حقوق از سوی جامعه برای نظمبخشی روابط انسانی است. اما دعوت اخلاق از کجاست؟ یعنی آدمیان چرا اخلاقی هستند؟».
نویسنده در انتهای مقدمه مفصل کتاب با بیان اینکه تاریخ غرب تاریخ غلبه است و از حدود یک قرن پیش تاکنون اخلاق در جهان متجدد به سمت ادبار رو کرده است و با اشاره به این پرسش که آیا اخلاق میتواند قدم پیش بگذارد و از بروز فساد و آشفتگی و پریشانی در کارها جلوگیری کند، مینویسد: «من این دفتر را به عنوان یک دانشگاهی که شغلش تعلیم فلسفه است، ننوشتهام. بلکه در آن نگرانی و وحشت خود را از آینده اخلاق و سیاست اظهار کردهام...».
نویسنده، مطالب کتاب را ناظر به خلجانها و نگرانیهای اخلاقی میداند و تأکید میکند که این قبیل نوشتهها و آثار بیشتر نشانه است و کمتر اثری در وضع اخلاق و بهبود آن دارد، معهذا باید امیدوار بود که بعضی از آنها مایه تذکر شود
محتوای کتاب
کتاب «اخلاق در عصر مدرن» علاوه بر مقدمه شامل 15 فصل است که عناوین آن عبارتند از: «اخلاق و فرهنگ»، «اخلاق و سیاست»، «اخلاق و حقوق»، «علم، سیاست و اخلاق 1»، «علم، سیاست و اخلاق 2»، «حقیقت و سیاست»، «دانشمند و سیاست؛ سیاستمدار و دانش»، «عدالت و سیاست 1»، «عدالت و سیاست 2»، «توجه به جزئیات لازمه عقل عملی و اخلاق»، «مقدمهای برای طرح مسائل اخلاق پزشکی»، «ملاحظاتی درباره اخلاق در جهان علم و مهندسی»، «اخلاق فصلی از الهیات» و «تدبیر خانواده در حکمت متعالیه».
این کتاب حاوی 15 مقاله است و مساله اخلاق را با توجه به تلاقی آن با مساله سیاست، بررسی کرده است.
داوریاردکانی در نشستی که 12 شهریور سال جاری در نقد کتاب مذکور برگزار شد گفت: «در عالم کنونی و در جهان توسعهنیافته، برقرار کردن نظم و سیاستی اخلاقی کار آسانی نیست و من نیز در پی توجیه دشواریهای آن نیستم، بهدنبال این نیستم که شخصی خاص را مسوول بداخلاقیهای موجود بدانم، ولی بهعنوان یک دانشجوی فلسفه، طرح پرسشی را ضروری میدانم: ما در پی ساختن دنیایی بر مدار عدل و صدق و راستی بودیم، ولی امروز شاهد غیر از آن هستیم. چه شده که اینچنین شده است؟»
رابطه سیاست بر اخلاق
وی در کتاب «اخلاق در عصر مدرن» رابطه سیاست و اخلاق یک رابطه تأثیر گذار می داند و در دفاع از این نظر خود می گوید : « توقع بر این است که اگر ما یک جامعه تکنولوژیک و پیشرفته نداریم، میباید جامعهیی اخلاقمدارتر از جوامع دیگر داشته باشیم. اگر جامعه اسلامی، اخلاقیتر از دیگر جوامع نباشد، چرایی آن را باید سیاست پاسخ بدهد. »
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان