تاريخ انتشار:
يکشنبه 10 دی 1402 - 08:32
چاپ و انشار ترجمه استانبولی کتاب "تب ناتمام"
کتاب «تب ناتمام» روایت زندگی خانم شهلا منزوی مادر جانباز شهید حسین دخانچی است که 17 سال عاشقانه و صبورانه فرزند جانبازش را پرستاری می کند شهید " حسین دخانچی " سال 1363 در عملیات بدر قطع نخاع شد وپس از تحمل 17 سال درد ورنج در سال 1381 به شهادت رسید . کتاب تب ناتمام نوشته زهرا حسینی مهرآبادی ، توسط خانم نجلا سیدم به زبان ترکی استانبولی ترجمه واز سوی انتشارات اونسوز در 235 صفحه ودر شمارگان هزار جلد چاپ ومنتشر شده است
بخشی از کتاب تب ناتمام
دیگر وقتش رسیده بود. چقدر باید صبر میکردم تا یکی پا پیش بگذارد. هفده سال مگر کم است!؟ آنهمه مدت منتظر مانده بودم و خبری نشده بود. آنهمه سال گوش به زنگ مانده بودم و اتفاقی نیفتاده بود، ولی دیگر نمیخواستم دست روی دست بگذارم. تصمیمم را گرفته بودم؛ باید همهچیز را تمام میکردم. باید سراغ مردی میرفتم که از مدتها پیش، فکر و ذهنم را مشغول کرده بود.
سال ۷۹؛ دختری دبیرستانی بودم و به روال هر جمعه صبح، مشغول جمع و جور کردن خانه. تلویزیون روشن بود و برنامههای سیمای استانی قم را نشان میداد. در یکی از رفت و برگشتهایم، چشمم به قاب سیاه و سفیدِ گوشه اتاق افتاد. دوربین، در و دیوارهای خانهای را نشان میداد. پایینتر که رفت، به زنی رسید و بعد از او به مردی. مرد روی تخت خوابیده بود، آرام لبخند میزد و با حجب و حیا دوربین را نگاه میکرد. در آنِ دیدنش، صدها سؤال در ذهنم ردیف شد که حتی جواب یکی از آنها را هم نمیدانستم. آن آدم، با آن شرایط چطور زندگی میکرد؟ روز و شبش چگونه سر میشد؟ خانوادهاش چه میکردند؟ اصلا با آن شرایط، چطور میتوانست آنقدر آرام باشد؛ لبخند بزند و با آرامش دوربین را نگاه کند. هرچه فکر میکردم، نمیفهمیدمش. هرچه در ذهنم، بین تمام کتابهایی که تا آن زمان ورقزده و خوانده بودم، دنبال نوشتهای میگشتم که زندگیِ امثال او را به تصویر کشیده باشد، چیزی پیدا نمیکردم. روایتی از آدمهایی که زندگیشان خاص بود و خودشان خاصتر؛ همان بازماندههای جنگ، که از زمین تا آسمان با بقیه فرق داشتند..