این رمان سرگذشت سه نسل از یک خانواده است. نویسنده در این رمان، در خلال روایت راویان، به گذشتهی دور تاریخی و فرهنگی نقب میزند؛ گذشتهای که همچنان در زندگی اکنون حضور دارد و یکی از تعابیر آن کودتای 28 مرداد است که بخشی از بستر رمان را تشکیل می دهد. «قیصو» مادر «زکریا» که به نوبت زن خانهای بالاگداری میشود یکی از استعارههای مهم «ملکان عذاب» است. همسران او از خوانین منطقه هستند که ثروت سنتی را نمایندگی میکنند. شوهر اول قیصو، فرماندهی فوج ارتش است که فقط چند روز در عقد یک دیگر بودند. زکریا بعدها در مییابد که پدرش همین شوهر چند روزهی قیصو بوده اما اینک از لباس نظامی در آمده و ملبّس به خرقهی صوفیان شده است. این پدر تشکیلات مهیبی دارد و فرزندان بسیاری که در همه جا از خود بر جای گذاشته و از آن میان، فقط زکریا را برای یک مأموریت مهم صوفیانه پسند کرده و این گونه سرنوشت پدر و پسر به هم گره می خورد. پدر می خواهد همچنان پس از مرگ، با فضایی مرگزا بر آینده مسلط شود و با فنای خود منطق مستبدانهاش را در وجود پسر تداوم دهد. بدین سان، در رمان نوعی استبداد موروثی لانه کرده است. مخاطب این رمان با متنی چند لایه روبه رو میشود و بر این اساس، چند لحن و زبان در آن نمود پیدا میکند که هر یک نمایندهی یک گفتمان و ساختار فکری خاصی است. یکی از اصلیترین تقابلهای داستان، تقابل زبان تمرکز گرای پدر سالار با زبانِ روانِ کثرت گراست. نویسنده در این رمان میخواهد نشان دهد که سه نهاد یا نمایندهی ارتش، زمین و مذهب چگونه با هم جمع شده و قیصو را به تناوب آبستن کرده اما آخر کار همه چیز به نازایی و عقیمی منجر گردیده است.
|