شمس تبریزی یکی از عارفان بزرگ تبریز است که با گرایش عرفانی مولانا به وی، شهرهی بازار گردید و آوازه اش به اقصی نقاط سرزمینهای اسلامی رفت. تخصیص دیوانی به نام دیوان شمس تبریزی از سوی اعجوبهی قرن و بزرگترین عارف و شاعر اسلامی؛ مولانا جلالالدین بلخی رومی، نام شمس را در ادبیات کلاسیک و عرفانی ایران به درخشش درآورد. پژوهش در خصوص نام و مکتب عرفانی و زمینههای فکری و اندیشهای این شخصیت بزرگ، همواره مورد نظر عرفانپژوهان بوده است. محمّدعلی موحّد، عرفانپژوه، دربارهی شمس به تحقیقات جدیدی مبادرت ورزیده و استنتاجات خود را در قالب کتابی منتشر کرده است. او با اشاره به نام شمس مینویسد: «شمسالحق یا شمسالدّین (که در خطابات مولانا هم به تواتر آمده) لقب است و محمّد نام او و علی نام پدر و ملکداد نام جدّ اوست. البتّه القاب بسیاری برای شمس ذکر شده است؛ مانند: سلطانالعلما، تاج المحبوبین، قطبالعارفین و...» . در کمتر کتابی دربارهی نام اصلی شمس سخن رفته است. همچنین نویسنده دربارهی تحوّل روحی شمس چنین بیان میکند: «از همان اوان کودکی، حالاتی داشته که غیرعادّی و غریب مینموده. این حالات غیرعادّی را آشنایی او با تصوّف و تجربهی عوالم سیر و سلوک تشدید میکرده است. کم میخورد و خواب کوتاهی داشت و پدر در حال او درمانده بود. شمس در اوان بلوغ پس از از دست دادن خورد و خواب با پیری گرمحال در هنگامهی سماع سخن میگوید». به همین ترتیب نویسنده با استناد به کتب و مقالههای مختلف از شرح حال شمس سخن میراند، تا به آشنایی شمس و مولانا میرسد و روزگاری که با وی میگذراند. نویسنده، بخش پایانی کتاب را با عنوان «غروب خورشید» و با پرداختن به ناپدید شدن شمس به پایان میرساند.
|