شجاعی در این کتاب کشوری خیالی به نام «غربستان» را در داستان خلق کرده است و از زبان پژوهشگری تاریخی، نحوه ی حکومت داری در این کشور را روایت میکند. او با نگاهی طنز آمیز از پادشاه سرزمین «غربستان» مینویسد که فردی است به نام «ممول» و 25 پسر دارد. او وصیت میکند که پس از مرگش پادشاه با انتخابات مردمی از بین پسرانش انتخاب شود. پس از مرگ او مردم پسر اول را به پادشاهی انتخاب میکنند و حکومت همین گونه بین 24 پسر دست به دست میشد تا این که نوبت به آخرین پسر او که از همه عقب افتادهتر بود، رسید. این داستان دوره ی حکومت آخرین پسر یعنی دموقراضه را روایت میکند و با آوردن شاهد مثالهایی برخلاف مبانی دموکراسی، به معرفی مشخصه های دموکراسی فرمایشی پرداخته است.
|