دیدگاه توصیفی، شامل بحث و کالبد شکافی نواحی متشکل و سازمان یافتهی سیاسی، نظیر کشورها و دولتهای مستقل و تحلیل رفتار آنهاست. موضوع دانش جغرافیای سیاسی را کنش متقابل متغیرهای سیاسی با متغیرهای فضایی- جغرافیایی تشکیل می دهد. به تصریح نگارنده، «جغرافیای سیاسی» علم مطالعه ی روابط جغرافیا با سیاست و تبیین پدیدههای ناشی از تأثیر آنها بر یک دیگر است که بر این اساس، نویسنده در کتاب «جغرافیای سیاسی ایران» عناصر اصلی کشور و دولت ایران را با این مباحث تبیین میکند: علت وجودی دولت، سرزمین، ملت، حکومت، ساختار سیاسی فضا، و الگوی فضایی قدرت سیاسی و اجرایی.
نویسنده خاطر نشان می کند: «الگوهای فضایی- ارتباطی درون فلات، در بستر تاریخ طولانی آن به شکلگیری فرهنگی متجانس و درعین حال متمایز از پیرامون، بر همبستگی، تفاهم و یکپارچهی سکنهی آن با یک دیگر افزوده است. بر همین اساس، بخش مرکزی غالباً محل استقرار دولت گستردهای بوده که سعی داشته است در دوران اقتدار، مرزهای سیاسی خود را بر مرزهای طبیعی منطبق سازد تا بدین ترتیب هم فضای محصور و امنی را در برابر تجاوز دولتهای پیرامونی برای خود و سکنهی درون فلات به وجود آورد و هم با اقتدار کافی بتواند بر پیرامون فلات ایران تسلط یافته آن مناطق را تصرف کند. در واقع دولت مرکزی ایران با تسلط بر خط الرأس ارتفاعات پیرامون فلات ایران، آن را به دژی بزرگ و تصرف ناپذیر تبدیل میکرده که تنها با زوال اقتدار و ضعف دولت مرکزی در کنترل و محافظت مرزهای سیاسی خود، به اشغال نیروهای مهاجم خارجی در میآمده است. ایران از لحاظ زئوپولوتیک و ژئواستراتژیک، طی دوقرن اخیر، دقیقاً در حد فاصل استراتژیهای دو قدرت بزرگ جهانی رقیب قرار داشته و نقش حایل را در فرایند رفتارهای رقابت آمیز قدرتهای جهانی بازی کرده است.
|