نویسنده در این داستان به برشهایی از زندگی ساکنین یک ساختمان 17 طبقه به نام برج خاوران میپردازد. ساکنین این برج هر کدام درگیریها و دغدغههای خود را دارند و هر چنددر نزدیکی هم به سر می برند با یکدیگر بیگانهاند و وجه مشترک این آدمها، درد و اندوه آنهاست. برای مثال، دانیال با دغدغههای فلسفی به سر میبرد، حامد دانشجوی عکاسی بین عشق مهناز و نگار مانده است. محسن با مدرک دکترا با فرزندش درنا زندگی میکند و در حال جدا شدن از همسرش، سیمین است. دکتر مفید استاد نجوم، پسر ده سالهاش به دلیل سرطان خون بستری است... شخصیتها به شکلی نمادین از طبقات اجتماعی مختلف هستند و هر یک آیندهی نامعلومی دارند. نام این داستان برگرفته از حدیثی از امام علی (ع) است که میفرماید: «به خدا سوگند دنیای شما در نزد من؛ پستتر و حقیرتر است از استخوان خوکی در دست جذامی». این کتاب در سال 1383 در جایزهی ادبی اصفهان به عنوان بهترین رمان برگزیده شد.
|